سرمقاله
خلاء افکارسنجی و تبلیغ عملکرد
#دکتر حسن نجفوند/ مدیرمسئول
مرز میان کارآمدی و ناکارآمدی در اداره کشور کجاست؟ آیا تریبونداری و تبیلغ آنچه که انجام میپذیرد همه آن چیزی است که مردم لمس میکنند؟ اصولا جایگاه رضایتمندی مردم از شیوههای اداره کشور کجاست؟ پاسخ به این سوالات نیازمند سنجشهای علمی و اجتماعی وسیعی است که در کشورهای توسعه یافته از سوی مراکز افکارسنجی در اختیار حکمرانی و مردم قرار میگیرد. این مراکز افکارسنجی در دنیا از چنان نفوذی در برنامهنویسی و جهتگیری آینده توسعه برخوردارند که گاهی دولتها عملکرد خود را بر پایه آمار و ارقام منتشره آنها تغییر میدهند. مراکزعلمی و آماری دنیا با استناد به روشهای نو و مدرن در گرفتن بازخوردهای اجتماعی ضمن نقد عملکرد دولتها با گرایشهای سیاسی چپ و راست به گونهای عمل میکنند که مدیریت کلان را به سوی تغییر یا تمرکز موضوعی در حوزههای مختلف سوق میدهند. اغراق نیست اگر بگوییم در چند دهه گذشته جای خالی مراکز افکارسنجی و نظرسنجیهای دولتی و غیردولتی در ایران بسیار خالی است. در یک نمونه خاص که در سالهای گذشته مرکز رصد مهاجرت درباره افزایش بیرویه مهاجران ایرانی گزارشهایی داده است و دلایل آن را از مردم جویا شده، تصویرهای بسیار روشنی از این پدیده پیشروی مسئولان قرار گرفته است. در مواردی مراکز افکارسنجی مرتبط با جهاددانشگاهی نیز توانستهاند در حوزههای مختلف برآیند جامعه از برخی مسائل سیاسی و اقتصادی را تبیین کنند. در عین حال مرکز پژوهشهای مجلس و اتاق بازرگانی به رغم چسبندگیهای دولتی که دارند توانستهاند در برخی موارد نکات قابل توجهی را به مدیران اجرایی و قانونگذاران گوشزد کنند. در یکی از موارد مهم، آمارهای اقتصادی مورد افکارسنجی قرار گرفت. مرکز پژوهشها در مواجهه با مردم به این نتیجه مهم رسید که آنها دریافت و درک متفاوتی از تورم و مشکلات اقتصادی در جامعه دارند. به طور مثال مردم در حالی که تورم 50 درصد بود درک 80 درصدی از تورم و گرانیها در بازار داشتهاند. پس باید این طور عنوان کرد که مردم همیشه آنگونه که مسئولان فکر و عمل میکنند را ملاک ارزیابی قرار نمیدهند. این ملاک بر اساس شرایط اقتصادی حاکم و قیمت کالاهای اساسی از یکسو در سفرهها پدیدار میشود. از سوی دیگر نیز این پدیداری نشانهها مردم را به نقد عملکرد، برنامهها و روشهایی وامیدارد که از طرف مدیران در یک برهه خاص پیگیری شده است. بدون تردید مردم در کف مطالباتی قرار دارند که حکمرانی باید آنها را پوشش بدهد و هرگونه تعلل و خللی در اجرای برنامههای زیربنایی برای بهبود شرایط اقتصادی، چه بسا نتایج سیاسی دیگری را در افکارعمومی برجسته میکند. اینکه دریافت مردم از تورم با دولت بسیار متفاوت است فقط نشاندهنده علمی بودن آمار دولت و غیرعلمی بودن نظرات مردمی نیست که اگر چنین بود چه نیازی به انتشار آمار و ارقام و تحلیل دادهها وجود داشت. شکاف ملت – دولت در تحلیل و ارزیابی شرایط موجود در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، یک شکاف مبنایی است. این شکاف در فرایند طولانی مدتی به یک دریافت رسیده است. مجموعه عملکرد و سیاستهای یک یا چند دولت در سالهای گذشته درعین خودشیفتگی دولتها در بیان موفقیتهایشان مردم را به این محصول فکری رسانده که مسئولان در پی تبلیغ خود هستند، بدون اینکه نظرسنجی و افکارسنجی خاصی درباره رضایت مردم در حوزههای مسئولیتی خود داشته باشند. این شیوه عملکرد که فقط مجموعه سیاسی خاصی را در تریبونها تبلیغ و تشویق میکند هرگز نمیتواند در جهت توسعه گام بردارد، چرا که توسعه، نیازمحور و اولویتمحور است . توسعه آیندهنگر نیازمند افکارسنجیهای منظم و دورهای است تا بتواند خود را به محک بگذارد. این همان چیزی است که در ایران امروز با خلا و کمبود مواجه شده، کمبودی که مسئولان را از فرط خوب بودن به خودشیفتگی میرساند و مردم را از ناحیه برخی نارضایتیها به تفریط بیاعتنایی و خنثی شدن سوق میدهد. حلقه ارتباط مردم با مدیران، مراکز افکارسنجی و مراجع آماری مستقلی هستند که باید در هر کشوری فرکانسهای مثبت و منفی را به دولتها ارسال کنند. مرز دقیق کارآمدی و ناکارآمدی را باید در این اعداد و ارقام جست و جو کرد، نه حرف مدیری که در حال انجام وظیفه است.